نوه‌ام بهانه بابایش را می‌گیرد/ پسرم نامه می‌دهد بیایید برای آخرین بار شما را ببینم/ دولت یک ریال به ما کمک نمی‌کند/ پنج ماه است چشم به در دوخته‌ام که پسرم بیاید

Posted by

نوه‌ام بهانه بابایش را می‌گیرد/ پسرم نامه می‌دهد بیایید برای آخرین بار شما را ببینم/ دولت یک ریال به ما کمک نمی‌کند/ پنج ماه است چشم به در دوخته‌ام که پسرم بیاید
پسرم هر بار می‌نویسد: «من مریض هستم؛ بیایید برای آخرین بار شما را ببینم؛» اما من واقعاً توان آن را ندارم که به ترکمنستان بروم؛ دولت حتی یک ریال هم به ما کمک نمی‌کند.

نوه‌ام بهانه بابایش را می‌گیرد/ پسرم نامه می‌دهد بیایید برای آخرین بار شما را ببینم/ دولت یک ریال به ما کمک نمی‌کند/ پنج ماه است چشم به در دوخته‌ام که پسرم بیاید